
نبرد عرضه و تقاضا در بازار میلگرد؛ کفه ترازو به نفع کیست؟
به گزارش آهن آنلاین، پاییز ۱۴۰۴ برای صنعت فولاد ایران نفسگیر آغاز شد. در هفتههایی که نرخ ارز در مدار صعودی حرکت کرد و زمزمهی محدودیتهای انرژی دوباره بالا گرفت، بازار میلگرد یکی از پرتنشترین دورههای خود را تجربه کرد. قیمت میلگرد و دیگر مقاطع فولادی در مسیر پرنوسانی قرار گرفتند؛ رشد چند روزه، رکود کوتاهمدت، و سپس اصلاحی آرام اما ماندگار. دادههای منتشرشده از پایگاههایی چون کارآهن و بورس کالا نشان میدهد در این فصل، انتظار ثبات نزدیک به صفر بوده است و هر خبر کوچک از تصمیم دولت یا تغییر نرخ ارز، بهسرعت جهت بازار را عوض میکرد.
در چنین فضایی، احساس خریدار و تولیدکننده هر دو با چند متغیر قوی گره خوردهاند: از یک سو کارخانهها با محدودیت برق و گاز روبهرو بودهاند و قابلیت تولیدشان کاهش یافته، از سوی دیگر رکود فصلی ساختوساز باعث افت تقاضای واقعی شده است. در نتیجه، بازار میلگرد عملاً میدان نبردی میان عرضه و تقاضا شده؛ نبردی که هر طرف با سلاحی متفاوت به میدان آمده است. عرضه با چالش انرژی و هزینه تولید، و تقاضا با نگرانی از آینده و بیاعتمادی نسبت به ثبات اقتصادی. این مقاله روایت سادهی همین جدال است—از تلاطم بورسی تا سیاستهای متغیر دولت، تا پیشبینی زمستانی که ممکن است فصل تعادل یا آغاز موج تازهی رشد باشد.
میلگرد بورس کالا زیر سایهی نوسانات ارزی؛ عرضه محدود، رقابت شدید
بورس کالا در پاییز ۱۴۰۴، به خط مقدم نبرد تبدیل شد. هر نوسان ارزی نه تنها به تغییر فوری در فرمولهای قیمتگذاری منجر میشد، بلکه هیجانی تازه میان خریداران ایجاد میکرد. کارخانهها که با هزینههای انرژی فزاینده روبهرو بودند، ترجیح دادند عرضهی داخلی را محدود کنند تا بتوانند از فرصتها برای صادرات میلگرد استفاده کنند. همین رفتار باعث کمیابی نسبی محصول در تالار داخلی شد. نتیجه؟ رقابت شدید میان پیمانکاران و تجار برای خرید حجم محدود میلگرد و سایر اقلام فولادی.
در چنین فضایی، اصطلاح قیمت آهن آلات دیگر تنها عددی در دفتر معاملات نیست؛ تبدیل شده به شاخصی از نوسان روانی بازار. معاملهگران گاهی صرفاً با شنیدن افزایش نرخ دلار در بازار آزاد، اقدام به خرید احساسی میکنند و صفهای چند میلیاردی در بورس کالا شکل میگیرد، حتی پیش از آنکه نرخ پایه توسط تولیدکننده تغییر کند. برخی کارشناسان از دور باطل ارزی یاد میکنند: دلار بالا میرود، میلگرد گرانتر اعلام میشود، خریداران عجله میکنند، عرضه کمتر میشود، و دوباره قیمت بالا میرود. این چرخهی فرساینده تعادل قیمتی را از بورس کالا گرفته و آن را به آوردگاه درگیری دائمی عرضه و تقاضا بدل کرده است.
در این میان اختلاف میان قیمت بازار آزاد و بورس کالا در برخی روزها چشمگیر بوده است. چون کارخانهها نرخ پایه را با مدل نیمایی حساب میکنند، ولی فروشندگان و مصرفکنندگان قیمت را براساس دلار آزاد میسنجند. دوگانگیای که باعث شده معنای واقعیِ قیمت آهن آلات برای فعالان صنعت پیچیدهتر از همیشه باشد.
قطعیهای برق و گاز؛ زخم پنهان بر بازار میلگرد
در سطح تولید، ناترازی حاملهای انرژی همچنان زخم باز صنعت فولاد است. پاییز و زمستان سال قبل نشان داد که نوسان عرضهی گاز و برق میتواند دهها درصد از ظرفیت خطوط ذوب و نورد را کاهش دهد. امسال نیز همان سناریو تکرار میشود: افزایش مصرف خانگی، کاهش سهم صنعتی، و اجبار کارخانهها به استفاده از سوختهای جایگزین چون مازوت یا گازوئیل. این جایگزینی گرچه تولید را ادامه میدهد، اما هزینهها را بهطور محسوس بالا میبرد.
افزایش هزینهی انرژی یعنی افزایش هزینهی تمامشدهی هر تن محصول، پس فشار طبیعی به نرخ فروش وارد میشود. در نتیجه حتی در دورههایی که تقاضا دچار رکود است، کارخانهها ناچارند سطح قیمت میلگرد را افزایش دهند تا از ضرر جلوگیری کنند. دادهها نشان میدهد واحدهای کوچکتر فولادی، آنهایی که سرمایهی در گردش محدودی دارند در معرض بیشترین خطراند؛ زیرا توان تحمل چند هفته توقف تولید یا کاهش راندمان را ندارند.
در طرف دیگر، محدودیت انرژی در واحدهای بزرگ نیز منجر به کاهش حجم عرضه در بازار داخلی شده است. وقتی تولید کمتر شود، هر مقدار تقاضا(هر قدر هم محدود) فشار قیمتی ایجاد میکند. به همین دلیل کارشناسان میگویند ناترازی انرژی در واقع عامل پنهان تورم فولادی است؛ تأثیری آرام اما مداوم که پایه قیمت میلگرد را بالا نگه میدارد، حتی زمانی که بازار ظاهراً در فاز تعادل است.
خریداران در میدان نبرد روانی بازار
در سوی تقاضا، احساس بر منطق پیشی گرفته است. پیمانکاران و سازندگان ساختمان در برابر هر خبر از رشد ارز یا محدودیت عرضه، اغلب واکنش احساسی نشان میدهند. خریدهای لحظهای در بورس کالا و بازار آزاد نشان میدهد بخش بزرگی از معاملات نه براساس نیاز واقعی، بلکه بهدلیل نگرانی از آینده انجام میشود. این رفتار باعث شده نمودار قیمتها بیقاعده بهنظر برسند: گاهی بدون رشد تقاضای واقعی، بازار جهش میکند و گاهی با وجود عرضهی کافی، کاهش ملموسی دیده نمیشود.
عامل دیگر، بیاعتمادی عمومی به ثبات اقتصادی است. وقتی پیمانکار نمیتواند هزینه ساختوساز را برای چند ماه آینده برآورد کند، امنیت روانی بازار از بین میرود. او یا خرید خود را عقب میاندازد یا حجم بالا میخرد تا از افزایش بعدی در امان بماند؛ هر دو تصمیم بزرگ به بیتعادلی بازار دامن میزند. آنچه رخ داده را میتوان میدان نبرد روانی دانست، جایی که پیشبینی و شایعه بیش از دادههای واقعی اثرگذارند.
کارشناسان معتقدند اگر دادههای دقیق از تولید و عرضه در دسترس خریداران باشد، حجم رفتارهای هیجانی تا ۳۰٪ کاهش پیدا میکند. ولی نبود شفافیت و انتشار دیرهنگام آمار تولید و صادرات، باعث شده این «هجوم روانی» همچنان بخش جداییناپذیر از بازار فولاد ایران باقی بماند.
سیاستهای دولتی؛ داور بیثبات قیمت میلگرد
در این نبرد میان عرضه و تقاضا، دولت نقش داور را دارد اما داوری که مدام قوانین بازی را تغییر میدهد. سیاستهای صادرات و کنترل ارزی فولاد در سال ۱۴۰۴ چنان متغیر بوده که فعالان بازار دیگر به پیشبینیهای رسمی اعتماد ندارند. نیمهی نخست سال، با هدف حمایت از بازار داخلی، دولت صادرات را محدود کرد و تا حدی توانست روند رشد قیمتها را کنترل کند. اما در آغاز پاییز، با هدف افزایش ارزآوری، مقررات صادرات را آزادتر کرد و همان هفتههای نخست شاهد افزایش قیمتها در بازار داخلی بودیم.
این تصمیمهای متناقض، کفهی ترازو را بین عرضه و تقاضا پیوسته جابهجا کرده. هر بار که صادرات آزاد میشود، کارخانهها سهم داخلی را کاهش میدهند و قیمت میلگرد بهسرعت بالا میرود. و هر بار که کنترل صادرات اعمال میشود، بازار داخلی بهصورت موقت آرام میگیرد، ولی با کاهش انگیزه تولید، دوباره التهاب بازمیگردد. افزون بر این، ناهماهنگی میان وزارت صمت، شرکت ملی گاز و سازمان محیط زیست درباره سوخت کارخانهها، فضای تصمیمگیری را پیچیدهتر کرده است.
دولت تلاش دارد با تقویت بورس کالا و اجرای فرمول ارزی واحد، شفافیت ایجاد کند، اما تا زمانی که نرخ ارز رسمی با بازار آزاد اختلاف فاحش دارد، هیچ فرمولی نمیتواند تعادل پایدار بسازد. نتیجهی این وضع، بازار بیثباتی است که هیچکس نمیداند قیمت فردا بر اساس کدام نرخ پایه محاسبه خواهد شد.
چشمانداز زمستان ۱۴۰۴؛ آیا بازار میلگرد به تعادل میرسد؟
با نزدیک شدن به زمستان، پرسشی در ذهن فعالان فولاد شکل گرفته: آیا این نبرد پایان خواهد یافت یا تنها وارد مرحلهای تازه میشود؟ اغلب تحلیلگران معتقدند رسیدن به تعادل واقعی سه شرط ساده اما بسیار دشوار دارد: تثبیت نرخ ارز، تأمین پایدار انرژی، و بازگشت شفافیت به معاملات فولاد. اگر نرخ ارز در محدودهی فعلی ثابت بماند و دولت بتواند جریان برق و گاز را بدون قطعی طولانی حفظ کند، امکان دارد بازار میلگرد تا نیمهی زمستان آرام گیرد.
اما اگر یکی از این شروط برهم بخورد—مثلاً محدودیت انرژی افزایش یابد یا سیاست ارزی تغییر کند—دوباره شاهد رشد تدریجی و مداوم خواهیم بود. این بار جهشها نه به صورت ناگهانی، بلکه به شکل افزایشهای کوچکِ پیدرپی خواهد بود؛ همان روند خزندهای که پایههای جدیدی برای قیمت میلگرد و آهن آلات میسازد.
کارشناسان توصیه میکنند خریداران در ماههای آینده خرید خود را مرحلهای برنامهریزی کنند، از برندهای معتبر چون ذوبآهن اصفهان و کارخانه فولاد مبارکه اصفهان سفارش دهند، و اخبار مربوط به انرژی و ارز را بهدقت دنبال کنند. بازار اکنون در وضعیت «تعدیل موقت» قرار دارد؛ نه رکود کامل و نه رشد شدید. تعادل پایدار تنها زمانی حاصل میشود که عرضه به میزان واقعی تقاضا نزدیک شود و دولت سیاستهایش را در مسیر پیشبینیپذیری قرار دهد.
حاصل آنکه پاییز ۱۴۰۴ تصویری روشن از نبرد دائمی میان عرضه و تقاضا در بازار فولاد ایران است. عرضه، با زخمهایی چون ناترازی انرژی و افزایش هزینه تولید، توان مقاومتش را از دست داده؛ و تقاضا، با بیاعتمادی و رفتارهای هیجانی، همچنان بر میدان روانی تکیه کرده است. در میان این دو، سیاست دولت همچون داوری ناآرام عمل میکند که هر لحظه سوت تغییر قانون را میزند.
بازار میلگرد حالا دیگر تنها محل دادوستد نیست؛ شاخصی از اضطراب اقتصادی جامعه شده است. هر تغییر کوچک در ارز، انرژی یا سیاست، در کمتر از چند روز در قیمت میلگرد بازتاب پیدا میکند و حتی پروژههای عمرانی را تحتتأثیر قرار میدهد. برای بازگشت این بازار به مسیر منطقی، ثبات باید از سرچشمههای اصلی آن یعنی ارز، انرژی و تصمیمگیری بیاید.
اگر این سه ضلع برقرار شوند، ممکن است زمستان ۱۴۰۴ به فصل آرامش فولاد بدل گردد؛ اما اگر جز این شود، نبرد عرضه و تقاضا ادامه خواهد داشت.نبردی که فعلاً کفهی ترازو را به نفع نوسان و بیثباتی پایین نگه داشته است.