تغییر ریل در صنعت فولاد با چراغ سبز جدید برای فعالان بازار
به گزارش آهن آنلاین؛ صنعت فولاد ایران در یکی از حساسترین مقاطع دهه اخیر قرار گرفته است؛ مقطعی که در آن، فشار هزینههای انرژی، تغییرات سیاستهای ارزی، شکاف عمیق میان قیمتهای رسمی و بازار آزاد، و پراکندگی ساختار مالکیت در زنجیره ارزش، مسیر فعالیت کارخانههای فولادی را پیچیدهتر از همیشه کرده است. با این حال، مجموعهای از اصلاحات اخیر در حوزه گاز، ارز و قیمتگذاری محصولات، نشانههایی از باز شدن چشماندازی جدید را پیش روی فعالان این بازار ترسیم میکند. در همین حال، نگاه تازهای درباره ضرورت همافزایی و همکاری ساختاری میان حلقههای مختلف زنجیره فولاد مطرح شده که میتواند مسیر آینده این صنعت را دگرگون کند.
بازخوانی مسئله همکاری؛ از رفاقت سنتی تا اتحاد ساختاری صنعت فولاد
ساختار صنعت فولاد ایران سالهاست در فضایی میان رقابت محدود و روابط دوستانه غیررسمی حرکت میکند. بسیاری از واحدها بهصورت موازی و بدون همافزایی واقعی در حال فعالیتاند؛ در حالی که زنجیره فولاد و آهن آلات به دلیل ماهیت بههمپیوسته خود، بیش از هر صنعتی به همکاری ساختاری نیاز دارد. تجربه سالهای گذشته نشان داده که همجواری جغرافیایی، اشتراک مواد اولیه یا وجود سابقه همکاریهای موردی، بهتنهایی نتوانسته یک اتحاد پایدار و اقتصادی ایجاد کند. دلیل آنکه چرا این همکاری ضروری است آن است که تولید فولاد یک فرآیند بلندزنجیره، پرهزینه و وابسته به زیرساختهای مشترک همچون انرژی، حملونقل و تأمین سرمایه است. هر حلقه زنجیره اگر بتواند بخش دیگری را تکمیل کند، بازدهی کل سیستم چند برابر میشود. اما عملکرد جزیرهای، نهتنها هزینهها را بالا نگه میدارد، بلکه ظرفیتهای توسعه را نیز محدود میکند از همینرو، امروز بحث همکاری صرفاً یک توصیه اخلاقی یا تئوریک نیست؛ بلکه یک الزام اقتصادی است.
ضرورت همافزایی زنجیره فولاد در سایه هزینههای انرژی و حملونقل
یکی از مهمترین گلوگاههای زنجیره فولاد، هزینههای انرژی است؛ جایی که نرخ گاز صنایع طی سالهای اخیر به عامل اصلی کاهش حاشیه سود تبدیل شده بود. نوسانهای تند قیمتها، بهویژه به دلیل وابستگی فرمول محاسبه گاز به هابهای پرنوسان خارجی، فشار مضاعفی ایجاد میکرد. اصلاح اخیر فرمول و حذف هابهای گرانقیمت، نشانهای از همسویی سیاستگذار با واقعیات صنعت است. این اصلاح میتواند هزینه ارزی گاز را بهطور قابل توجهی کاهش دهد و بخشی از نگرانیهای تولید را برطرف کند.
در کنار انرژی، هزینههای حملونقل نیز بهدلیل فاصله جغرافیایی معادن، واحدهای احیا و کارخانههای نورد، همواره بار سنگینی بر دوش صنعت بوده است. در چنین شرایطی، همکاری میان واحدها برای تبادل مواد اولیه، مشارکت در لجستیک و حتی اجرای الگوهایی مانند سوآپ مواد و محصولات، میتواند بخشی از بار هزینهای را از دوش تولیدکنندگان بردارد. حلقههایی که از شمال کشور مواد اولیه تأمین میکنند و در جنوب محصول تحویل میدهند یا برعکس، با استفاده از این مدلها میتوانند مسافت و هزینههای غیرضروری را حذف کنند. به بیان دیگر، اصلاحات سیاستی جدید اگر با همکاریهای عملیاتی همراه نشود، اثر کامل خود را نشان نخواهد داد.
سیاستهای ارزی و قیمتگذاری فولاد؛ فرصت یا چالش؟
تحولات اخیر در سیاستهای ارزی یکی از مهمترین نقاط عطف صنعت فولاد به شمار میرود. انتقال تدریجی ارز حاصل از صادرات به تالار دوم و نزدیکتر شدن فرایند تسعیر به نرخهای بازار، علاوه بر افزایش نقدینگی، شفافیت بیشتری برای برنامهریزی مالی شرکتها فراهم میکند. سالها فاصله میان نرخ تسعیر رسمی و بازار آزاد باعث شده بود که سودآوری واقعی واحدها در محاسبات مالی پنهان بماند و بعضاً فعالیت صادراتی از جذابیت بیفتد.
همزمان، بازنگری در فرمول قیمتگذاری مواد و محصولات فولادی نیز اهمیت زیادی دارد. اختلاف میان قیمت میلگرد در بورس کالا و بازار آزاد، تعادل زنجیره را به هم زده بود و بعضی حلقهها را در موقعیت زیان و برخی دیگر را در موقعیت سود نامتعارف قرار میداد. بازگشت به مبنای میانگین شمش برای نرخگذاری و کاهش فاصلههای قیمتی، یک گام اصلاحی مهم محسوب میشود. این تغییر میتواند زنجیره ارزش را به حالت طبیعیتر بازگرداند و برنامهریزی قیمتی را امکانپذیرتر کند.
با این حال، این اصلاحات تنها هنگامی به بیشترین کارایی خود میرسند که هماهنگی در سطح زنجیره افزایش یابد. سیاست درست باید با رفتار درست همراه شود؛ و این همان حلقه گمشده سالهای گذشته بوده است.
مسیر آینده؛ اتحاد هوشمند، سرمایهگذاری مشترک و اقتصاد همگرا در صنعت فولاد
صنعت فولاد برای ورود به فاز جدید بهرهوری، تنها به اصلاحات سیاستی بسنده نمیکند؛ بلکه نیازمند اتحادهای هدفمند و ساختاری است. یکی از مسیرهای تحقق این هدف، سهامداری متقابل و سرمایهگذاری مشترک میان حلقههای مختلف تولید است. وقتی دو یا چند واحد در مالکیت یکدیگر نقش داشته باشند، تضاد منافع کاهش یافته و همکاری از حالت داوطلبانه به حالت ساختاری تبدیل میشود. این مدل در بسیاری از صنایع بزرگ دنیا اجرا میشود و نتایج آن شامل کاهش هزینههای سرمایهگذاری، افزایش امنیت تأمین مواد اولیه و ارتقای فناوری است.
افزون بر این، ایجاد شبکههای دائمی تبادل دانش فنی، فناوری و ابزارهای مالی میتواند شکاف میان ظرفیت بالقوه و عملکرد واقعی صنعت را کاهش دهد. همکاری در احداث نیروگاهها، طرحهای آبرسانی صنعتی، پروژههای تحقیق و توسعه و حتی بازاریابی مشترک صادراتی، مجموعهای از فرصتهای جدید را شکل میدهد که هیچ واحدی بهتنهایی قادر به تحقق آن نیست.
درنهایت، مسیر آینده صنعت فولاد از دو محور میگذرد:
اصلاحات سیاستی در سطح کلان و همکاریهای ساختاری در سطح صنعت، هر یک بدون دیگری ناقص خواهد ماند. اگر این دو روند همزمان پیش بروند، صنعت فولاد ایران میتواند نهتنها از چالشهای فعلی عبور کند، بلکه جایگاه رقابتی خود را در منطقه تقویت کرده و نقشی پررنگ در اقتصاد ملی ایفا کند.