
بازار آهن آلات در چنبره سیاستگذاریهای دستوری
به گزارش آهن آنلاین؛ در هفتهای که گذشت، بازار آهنآلات در ایران بار دیگر زیر سایهی التهاب و بینظمی پنهان قرار گرفت؛ التهابی که اینبار نه از جنس شوک ناگهانی قیمتی، بلکه از درهمریختگی در زنجیرهی عرضه، سیاستگذاریهای دستوری و نوسانات ارزی نشأت میگیرد. اگر در ظاهر، بازار جهانی بیلت روزهای آرامی را پشت سر گذاشت، در ایران شرایط بهگونهای پیش رفت که فعالان بازار از «تنش روانی دائمی» سخن میگویند. فشار صادرات، کاهش عرضه داخلی و رفتار دوگانهی دولت در نرخگذاری، مجموعهای از تضادها را پدید آورده که هم تولیدکننده و هم معاملهگر را در تنگنای تصمیمگیری قرار داده است.
صادرات داغ، بازار سرد فولاد
در حالیکه بازار جهانی بیلت در هفته گذشته تقریباً بدون تغییر قیمتی سپری شد، بازار داخلی ایران چهرهای متفاوت داشت. شمش فولادی در داخل کشور، برخلاف ثبات جهانی، به شدت تحت تأثیر نرخ ارز قرار گرفت. تمایل واحدهای تولیدی به صادرات، حجم عرضه داخلی را کاهش داد و همین موضوع زمینهساز افزایش قیمت میلگرد و سایر آهن آلات و ایجاد التهاب در بازار شد.
فعالان بازار میگویند جذابیت صادراتی، شمش را به کالایی پرطرفدار در بورس کالا تبدیل کرده است. در معاملات اخیر، رقابت برای خرید شمش بهحدی بالا بود که حتی برخی معاملات مشکوک به صادرات، لغو شدند. این وضعیت نشان میدهد که صادرات، همچون موتور محرکی برای گرمای بازار عمل میکند، اما در سوی دیگر، بازار داخلی از کمبود عرضه رنج میبرد و همین شکاف، باعث میشود قیمتها بدون تکیه بر تقاضای واقعی رشد کنند.
تناقضهای ارزی و تنش روانی معاملهگران آهنآلات
در قلب التهاب بازار آهنآلات، یکی از عوامل مؤثر، ناهماهنگی سیاستهای ارزی است. در روزهایی که رئیس کل بانک مرکزی از کاهش نرخ ارز سخن میگوید، انتقال معاملات فولادیها به تالار دوم ارزی، پیامی معکوس به بازار مخابره میکند. این دوگانگی باعث سردرگمی فعالان بازار شده و به گفته برخی از آنها، معاملهگران حالا نه بر اساس واقعیت اقتصادی، بلکه با ترس از تصمیمات ناگهانی خرید و فروش میکنند.
از سوی دیگر، فرمول جدید قیمتگذاری بر پایهی «نرخ گمرک × نرخ ارز اسکناس بانک مرکزی» موجب اختلاف نظر گستردهای میان دولت و تولیدکنندگان شده است. این فرمول در ظاهر تلاش دارد ثبات ایجاد کند، اما در عمل، بهدلیل اختلاف با نرخ واقعی بازار آزاد، موجب فشار مضاعف بر زنجیره تولید شده است. نتیجهی این وضعیت، شکلگیری بازارهایی است که بیشتر از منطق اقتصادی، تابع جو روانی و تصمیمات اداری هستند.
بورس کالای فولاد زیر تیغ بیاعتمادی
در حالیکه بورس کالا باید نقش توازندهنده میان عرضه و تقاضا را ایفا کند، در عمل به یکی از کانونهای بیاعتمادی بدل شده است. کارشناسان صنعت فولاد معتقدند ورود تصمیمهای غیرتخصصی و نگاه سیاسی به سازوکار بورس، باعث شده فلسفه اصلی آن که بر پایه شفافیت و رقابت شکل گرفته بود، مخدوش شود.
بهگفتهی تورج امینی، کارشناس صنعت فولاد، وقتی تولیدکننده مجبور میشود میلگرد را با قیمتی بالاتر از نرخ فروش در بازار عرضه کند، این یعنی بازار از تعادل واقعی فاصله گرفته است. به باور بسیاری از فعالان، حضور مدیران غیرمتخصص در رأس تصمیمگیریهای کلیدی، بورس کالا را از ماهیت اقتصادی خود دور کرده و آن را به اتاق فرمان سیاستهای دستوری تبدیل کرده است.
در چنین شرایطی، تولیدکنندگان واقعی بیش از همیشه احساس بیپناهی میکنند؛ چراکه در برابر هزینههای بالای تولید و الزام به فروش در نرخهای دستوری، حاشیه سودشان به حداقل رسیده و حتی برخی از آنها برای بقا، به توقف یا تعویق تولید فکر میکنند.
بازار مقاطع فولادی؛ مقاومت در سایه بیاعتمادی
در بازار مقاطع فولادی، نشانههای آشفتگی کمتر در ظاهر اما بیشتر در عمق دیده میشود. تولیدکنندگان در برابر فرمول جدید بورس برای کاهش قیمت مقاومت کردهاند و همین موضوع عرضهها را محدود و زمان تحویل کالا را به تعویق انداخته است. هرچند معاملات با رقابت نسبی انجام میشود، اما پشت این ظاهر آرام، نوعی بیاعتمادی نسبت به آینده بازار موج میزند.
در بخش ورق نیز، نوسانات جزئی در قیمتها ادامه دارد. قیمت ورق سیاه در برخی کارخانهها با افزایش ۲ تا ۲۰ هزار ریالی همراه بود و ورق گالوانیزه و روغنی هم رشد قیمتهای خفیفی را تجربه کردند. با این حال، اکثر فعالان معتقدند این افزایشها بیشتر ناشی از فشار ارزی است تا رشد واقعی تقاضا. در سمت مقابل، بازار میلگرد روزهای کمرمقتری را پشت سر میگذارد. با وجود نوسانهای خفیف در برخی سایزها، روند کلی قیمتها بیشتر از هیجان خرید، متأثر از سیاستهای عرضه و تصمیمات کارخانههاست. این بیتعادلی در زنجیره فولاد، نشانهای از شکاف میان سیاستگذاری، تولید و بازار واقعی است؛ شکافی که در صورت تداوم، میتواند تبعات سنگینی برای کل صنعت به همراه داشته باشد.
بازاری که به تعادل نیاز دارد، نه تصمیم شتابزده
بازار آهنآلات ایران در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازگشت به تعادل واقعی است. نه صادرات به تنهایی میتواند ناجی تولید باشد و نه سیاستهای دستوری توان کنترل التهاب را دارند. مسئله اصلی، نبود هماهنگی میان ارکان زنجیره فولاد است؛ از سیاستگذار تا تولیدکننده و از عرضهکننده تا مصرفکننده. تا زمانی که نرخگذاریها واقعی نشوند، بورس از تصمیمگیریهای سیاسی فاصله نگیرد و نرخ ارز تابع منطق بازار نباشد، این التهاب در قالبهای مختلف بازتولید خواهد شد. شاید بازار ظاهراً آرام باشد، اما زیر پوست آن، تضادهایی نهفته است که هر لحظه میتواند به طوفانی تازه بدل شود.